سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
دل احمق در دهانش و دهان حکیم در دلش است . [امام عسکری علیه السلام]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :278854

» درباره خودم
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
....!!!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک... آرزوی شهادت همیشه در دلم باقیه...از خدا میخوام که نصیبم کنه.... باید رفت..باید تعلقات رو کنار بزارم برای رسیدن ..شاید این راهش باشه....یحتمل باید زودتر بار و می بستم نشد یا نخواستم نمیدونم...و حالا وقت کوچ کردن ما هم رسید..حرف زیاده اما حسی و رمقی برای گفتن نمانده ...فقط ازشهدا میخوام اگه کوتاهی کردم تو این وب حلالم کنن ..به همان آهستگی که آمدیم ،به همان آهستگی هم میرویم...کربلایی باشید... تمــــــــــــــــــــــــــــام...
» لوگوی وبلاگ
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
» لوگوی دوستان















» آوای آشنا
» عجب صبری دارد آقا....!!!

و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد همه از دست اعمال زشت خود شما است در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو میکند....(شوری-30)

عجب صبری دارد آقا....

شبی که حرمین عسگریین بمب گذاری شده بود.....

از پشت بوم به پارک روبروی خونه نگاه میکردم.....همه مشغول بودند....صدای بازی بچه ها....قلیان کشیدن ها...دور هم جمع بودن ها..خنده ها...صدای ضبط ماشین ها...همه سرگرم بودند....(به راحتی دیده وشنیده میشد...)

انگار نه انگار گوشه ای از این دنیا اتفاقی برای ما شیعیان افتاده..... هتک حرمتی شده....(شاید آنها هم همین رو میخوان....انگار دارن برامون عادی میکنن وخدا کنه که اینچنین نشه...).توهین به مقدساتمون...و چه شیعیانی هستیم ما....که فقط یدک میکشیم نام شیعه رو...بماند...فقط عجب صبری دارد آقا ....در شبی که به پدرشون بی احترامی شده ما فارق از رنج مولامون ...!!!!

عجب صبری دارد آقا...که این چنین شیعیانشون رو میبینن...

برای عده ای چه خوب شد نیامدی.....؟؟؟؟

شب شهادت بانوی دوعالم حضرت زهرا....

ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 86/3/31:: 10:56 صبح | در باغ شهادت را نبندید ()

    » دلم برای خودم تنگ شده است...!!!

    عمریست از حضور او جاماندیم****در غربت سرد خویش تنها ماندیم

    او منتظر است که مابه خود برگردیم****ماییم که در غیبت کبری ماندیم

    دلم برای خودم تنگ شده....!!!

    برای خودم همان روزها...یادت هست....همان روزهایی که از کوچه پس کوچه های دل میگذشتی وخودت را به دلدار میرساندی...همان روزهایی که گوشه هیئت مینشستی آروم آروم اشک میریختی....وچه زود سیم خود را وصل شده میافتی....

    همون لحظه ها بود که دستی رو روی شونه هات حس میکردی و آروم در گوش تو زمزمه میشد...((التماس دعا... .قدر این لحظه ها رو بدون... .خوشبحالتون دلتون پاکه،جونید...برای ما هم دعا کنید.... .))

    شاید اون روزا به این حرفا میخندیدی....که :(( از کجا میدونن دلم پاکه...!!!چون جونیم دلمون پاکه...!!!حالا خودشون همش تو مسجد وهیئت و اینجور جاها هستن بعد به ما میگن...))

    ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 86/3/18:: 9:43 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()


    حماسه حضور