به امید خدا پا در دانشگاه عشق میگذاریم وبا مدرک شهادت فارغ التحصیل میشویم....
فرهنگ جبهه.....
مثل یه رویا مثل یه آرزوی دست نیافتنی.....
خیلی دلم میخواست توی یه محیط خوب درس بخونم....یه دانشگاهی که فقط فکرت درس خوندن باشه وتنها دغدغه ات کسب علم باشه....شاید یکی از دلایلی که دلم میخواست تو حوزه علمیه درس بخونم همین بود....که البته قسمت نشد....
وقتی می خواهی بری دانشگاه فکر میکنی میری میدون جنگ...خودتو آماده همه جور تنش بکنی...خودتو آماده جواب دادن به حرفا کنی...رو در رو استاد و دانشجو وایستی و جواب حرفای نامربوطشون که توهین به همه از اسلام تا دولت و.... .چشاتو ببندی نادیده بگیری و رفتارای نامعقول ونامربوط بین به اصطلاح دانشجوی دختر و پسر .....
متلک های کوچک وبزرگ هم نشنیده بگیری....اوقات فراغتت هم شمردن دانشجوهای چادری و محاسن دار دانشگاه باشه...تا آخر ترم هم تغییر رفتارا رو بسنجی.....
خرده نگیرید...میدونم تو دانشگاه باید علاوه بر کسب علم باید سیاست و کارای فرهنگی باشه...اما ما احترام متقابل و یادمون رفته....وقتی غیر معقول باشه با بی احترامی همراه باشه...دیگه قابل تحمل نیست....
یادمه تو یه کلاس فوق برنامه....استادی توانا ودلسوز داشتیم....میگفتند : "دانشگاه ما دانشگاه نیست...وقتی بعضی از استادا به دانشجو کفر و...یاد بدن...کاش این دانشگاه و نداشتیم..!!!" کاش نداشتیم...
اما حالا خدا رو شکر میکنم وارد دانشگاهی شدم که استاداش مسلمونن ، دانشجو هاش هم فکر و هم دل..یه محیط خوب در عین حال مذهبی...
وچقدر لذت بخشه توی همچین محیطی درس بخونی....امتحان کنید....
خدا کنه تو دانشگاه عشق قبول بشیم.....
از ما...:
- 8شوال سالروز تخریب بقیع به دست عمال انگلیسی ووهابیون....اجرک الله آقاجون....
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه....
- از عزیزانی که حرفمان را در پست قبلی گرفتند ممنون...
- نمیدونم کی سر میزنید و این مطلب ومیخونید...بزرگوار استادم....اما به جان خودمان تملق نبود...فقط تو گلومون گیر کرده بود...ممنون که اومدید...
- راستی چقدر زود دیر میشود...(برای خودمان بود....)
- یه عااااااااالمه دعا...
کربلایی باشید.....