در اين روزها كه به سالگرد عروج ملكوتيش نزديك مي شويم چه خوب است به يادش با
باشيم.اين هم قطعه شعري از سروده هاي امام (ره)
ناله زد دوست كه راز دل او پيدا شدپيش رندان خرابات چسان رسوا شد
خواستم راز دلم پيش خودم باشد و بس در ميخانه گشودند و چنين غوغا شد
سر خم را بگشائيد كه يار آمده استمژده اي ميكده عيش ازلي بر پا شد
سر زلف تو بنازم كه با فشاندن آن ذره خورشيد شد و قطره همي دريا شد
لب گشودي و زمي گفتي و ميخواره شدي پيش ساقي همه اسرار جهان افشا شد
گوئي از كوچه ميخانه گذر كرده مسيحكه بدرگاه خداوند بلند آوا شد
معجز عشق نداني تو زليخا داندكه برش يوسف محبوب چنان زيبا شد