سلام عليكم.
وبعد: الهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم. بهاي شعر بود.
مي دانيد؟ خيلي كار خوبي كرديد كه از حاج احمد عزيز گفتيد. وقتي ايشان را به ياد مي آورم شرمنده مي شوم. واقعا كاري نمي كنيم يا كاري از ما بر نمي آيد؟ هر وقت هم كه از ايشان ياد مي كنيم به خاطر دل تنگي خودمان است. (خودم را مي گويم!) چه مي دانيم خانواده اش چه مي كشند؟ چه مي دانيم آقا چه مي كشند؟ چه مي دانيم اصلا به حاجي و يارانش چه مي گذرد؟ مس دانيم اسارت چه همه سخت است، اما كيست كه تصور كند در بند صهيونيست بودن چه مزه اي دارد؟
از ژرفاي قلب و با سوز دل از حضرت حق مي خواهيم كه آن سفركردگان را به وطن بازگرداند. آمينش با شما كه دلتان پاك تر است.
دعا بفرماييد.