دل دیوانه ام بد گله می کند امشب! نه عزیز مهربانم! نه از دست تو!
از دست خودش!
که تو تمام منی!!!
این روزها مثل از دست دادن آن فیض قدیم، می شود، حسم!! و تلنگری شاید باید! اما نیست!!!!
این روزهای تلخ و عذاب وجدان و قصه ی کهنه ی فراموشی در پیش!
نمی خواهم!
به که گویم!
بمان با من! برای همیشه ی همیشه ای که هیچش کران نباشد و برای همیشه ای که من باشم و تو!!
برای آخر تنهایی، تو با من باش!
وای از دست این دل!
بد گله می کند امشب...
مرهم می خواهد اما نیستی!!!!!!!!
کجا جستجو کنم تو را؟!!
هستی و نمی بینمت! این دل دیوانه ام حق دارد به خدا!!!
خاموش باش... بگذار سکوت هجی کند آخرین دیدارمان را....
التماس دعا.......... یه عالمه!!!