هر جمعه تو را میخوانم وهر روز جمعه را....

غروب جمعه و چشم انتظاری و غربت و غریبی وشهدا...

عصر جمعه رو دوست دارم...به خاطر مولایم..که شاید گرفتگی غروبش کمی بیشتر مرا به یادش بیندازد....

عصر جمعه رو دوست دارم..در کنار شهدا بودن..در کنار نامداران بی نام...شهیدانی از جنس گمنامی...کنار شهیدان گمنام....

کنار شهدای گمنام...به یاد آقا..عصر جمعه..چه حلاوتی وچه حسی...یه بغل دلواپسی...که او می آید آیا..؟؟؟

حس غریبی وغربت...وچه حس غریبی است این غربت....

یقین هردو شریکند در این غریبی وغربت...

نمیدانم..ولی خوب حس میکنم...وچقدر راحت لمس میشود...

شاید من هم شریکم در غربت وغریبیشان...؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عصر جمعه خورشید غروب میکند و باز خورشید ما طلوع نکرد....من هم غریبم ..که دوباره باید در غم غربتش بمانم...

وچه کنم مولا...؟؟؟میمانم...میمانم به انتظارت...چشم به راهت..در عصر جمعه...مزار شهدای گمنام قرارمان...

این عصر جمعه ومزار شهدای گمنام منتظرم...شاید که بیاید....

نکته تست کنکور.....:

1.پیشاپیش تبریک میگم ولادت بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) و روز مادر...

2.این پست بوسیله تکنولوژی آپ شده...مدتی بود نوشته بودیم ومجال گذاشتنش نبود...حال فرصتی دست داد...

3.امید است صاحب نویسنده بزودی برگردد...ما هم...؟؟؟

4.با عرض شرمندگی در صفحه نظرات هم تخته شد...!!!!

5.بر من ظلمت زده یک شب بتاب...

یه عااااااااالمه دعا....

کربلایی باشید....