حکمتت را شکر...گوشی را سایلنت کرد ، نمیخواست چیزی بشنوه ، همه از محبت بود ولی توان شنیدن
را نداشت...خسته بود ...چقدر برایش تکراری بود..."غم آخرتون باشه...خدا بهتون صبر بده...انشاالله به شادی...
در آخر هم مقاوم باش تو باید قوی باشی،تو باید کمکش کنی.." حس خوندن پیام هم نداشت...
چقدر یه سفر ، یه لحظه ، یه چشم برهم زدن سرنوشت را عوض می کند ...چه لحظات سختی رو گذرونده بود..
با خودش فکر میکرد همیشه شاکر بود و لذت می برد از لحظات سخت زندگی است...این هم قسمتی از زندگی است
باید گزراند...باز هم حکمتت را شکر..فکر میکرد دیگر امسال محرم شب رقیه (س) دیگر نیاز به روضه رقیه (س)
نیست...!!!!دیگر خود می بینی...حکمتت را شکر...
باید مقاوم باشد...باید با او از شهدا بگوید...از خانواده هایشان ...از همسر همت ، باکری ، زین الدین و کاظمی و...
از خیلی های دیگر..که چگونه گذراندن و خوب امانت داری کردن ومیوه های زندگیشان را به ثمر رساندن...
باید مقاوم باشد وصبور...یا زینب (س)...نگاه به ساعت کرد یک ساعتی خوابیده بود...و صورتش خیس بود...!!!
*******************
مردم با قلب ها ، به سرعت از میان فلات ودشت های دور ، و از درون شهرها،روستاها،دره عمیق،
وجزایر از هم پراکنده دریاها به مکه روی آورند،شانه های خود را بجنبانند،و گرداگرد کعبه لا اله الا الله
بر زبان جاری سازند،و دراطراف خانه طواف کنند،و با موهای آشفته،و بدن های پر گرد وغبار در حرکت
باشند.لباس های خود را که نشانه شخصیت هر فرد است در آورند،وبا اصلاح نکردن موهای سر،قیافه
خود را تغییر دهند،که آزمونی بزرگ،و امتحانی سخت، وآزمایشی آشکار است برای پاکسازی وخالص شدن...
نهج البلاغه ، خطبه 192
./ عرفه ...با خدا بودن...لذت دارد...شیرین است...
کربلایی باشید....