کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :282062

» درباره خودم
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
....!!!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک... آرزوی شهادت همیشه در دلم باقیه...از خدا میخوام که نصیبم کنه.... باید رفت..باید تعلقات رو کنار بزارم برای رسیدن ..شاید این راهش باشه....یحتمل باید زودتر بار و می بستم نشد یا نخواستم نمیدونم...و حالا وقت کوچ کردن ما هم رسید..حرف زیاده اما حسی و رمقی برای گفتن نمانده ...فقط ازشهدا میخوام اگه کوتاهی کردم تو این وب حلالم کنن ..به همان آهستگی که آمدیم ،به همان آهستگی هم میرویم...کربلایی باشید... تمــــــــــــــــــــــــــــام...
» لوگوی وبلاگ
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
» لوگوی دوستان















» آوای آشنا
» کریم اهل بیت....

مهیای سفر آخرت شو و توشه ی آن سفر را پیش از رسیدن اجل تحصیل نما...

                                                                                    آقام امام حسن مجتبی (ع)

 

پارسال همین وقت ها بود که در تکاپو بودم ،اما انگار نباید می آمدم میماندم... وهمچنان در حسرت....

همچنان در آرزوی قفل شدن انگشتان دست بر پنجره سبزت..همان سبزی که فقط مختص خودتان است.....اما همه بغض را نگه داشتم تا فقط پیش خودتان باز کنم...

انگار  عشقتان همچون عشق برادرتان از همان کودکی در درونم ریشه دوانیده...ایضا عشق فرزندتان رضا (ع) نیز در دل اینچنین است..

راستی میدانی آقا هر گاه خدمت فرزندتان و مولایمان علی بن موسی الرضا (ع) میرسم ...صحن ایوون طلا و دیدن کبوترا بیشتر هوای زیارت شما را در دل  تازه میکند ... و اشک را جاری..

شاید مقایسه آن حرم  با شنیده هایم از حرم شما ..نه حرم که...بگذار بغض بماند در گلو...

آقا میگویند در مدینه حس غریبی و غربت داری....شاید بعضی دلایل را بدانم...اما دوست دارم  خودم بیایم وحس کنم...و از همان غریبی و غربت بمیرم...

ایام شهادتتان نزدیک است...خواستم چند خطی بنویسم...که وظیفه این قلم بی جوهر است...

باقی هم بماند...همه را نگه میدارم ..تا روزی که اذن دهید و خدمت برسم...

 

خودمونی...:

1. یادش بخیر..اردو اردیبهشت...رفقای مشهدی میخوندن ...ما هم...

    دل من شده کبوتر ...میزنه تو حرمت پر...میشینه پیش ضریحت...میزنه به سینه وسر..

    سحرای حرم تو ..هیچ جای عالم نداره..پیش گنبد طلایئت... کعبه هم کم میاره...

    من و بی تو زنده موندن...خدا اون روز نیاره...

2. بحمدالله اومدن... دوازده روز  سختی بود برام... اربعین تعریف میکنن ...صفایی

    داشته... کنار حرم آقا ...عرض تسلیت وهمنوای با زینب در کنار برادر...کرببلا... 

3. همچنان.....................................................   .

4. وقتی یاد این میفتم که صفر هم داره تموم میشه....دل میگیره...

5. در روزهای آخر صفر ....یاد ما هم باشید...

یه عاااااااالمه دعا....

کربلایی باشید.....          



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 86/12/11:: 10:55 عصر | در باغ شهادت را نبندید (بدون)

    حماسه حضور