السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)...
سرم درد میگره...منفجر میشه..دروغه دورغه...همه حرفا دروغه..آقا نیا...
این روزها که شهرم بوی نیمه شعبان گرفته...فقط بوی نیمه شعبان گرفته...دلم بیشتر از قبل میگره...
از اینکه دستم را موقع سلام به شما روی سر میگذارم تا احترامت کنم روی سرم جا داری..اما احترام را زیر پایم میگذارم با صغیر و کبیر گناهانم...دستم را برای دعای فرج بالا میگیرم اشک میریزم..چون خسته شدم حکما چیزی شنیده ام وقتی بیایی این میشود و آن میشود...
نگاه کن آقا ....کوچه ها را برایت آذین میکنن...برا آمدنت ...نه فقط آمدن به دنیا ...چون آمدن خودت آذین نمیخواهد و ترک گناه میخواهد....خسته شدم هر سال این آذین ها رو دیدم شما رو نه....اصلا راحت بگویم...میگویم انشالله امسال آخرین سال ظهورت باشد و خیلی ها هم میگویند این نیمه شعبان...اما میدونم این نیمه شعبان هم نمیایی..اصلا سالها است که رایحه خوش آمدنت می آید ..اما من و ما...با همان صغیر و کبیر تاخیرش می اندازیم...با گناهان جدید...وقتی فکر میکنم که در روز نه.. در ساعت هم نه.. در دقیقه چقدر خون به جگرت میکنم ،چقدر اشک میریزی..از اینکه عصر های جمعه را چه ها که نمیکشی از مایی که خوب نمک خور و نمکدان شکنیم... میگم نیامدن که سهل است هر که بود تا حالا رفته بود پشت سر خودش را نگاه هم نمیکرد که هیچ نفرین میکرد بر من ومایی که خود را امت جدت میدانیم اینچنین بر سر وارث حقشان می آوریم...اما بزرگواری و هر روز فرصتی جدید میدهی برما...
آقا شهر پر شده از گناهای جدید...بماند که علائم ظهورت دیگر با همان گناهان به وضوح دیده میشود...اما آقا با شنیدن این یکی در آستانه نیمه شعبان دلم سخت گرفت...قرآن را با سه تار میخوانند..اشک نریز آقا...که من باید اشک بریزم و بمیرم..از شرم...که آنقدر ساکت نشستم که گستاخ شدن تا این حد...تقصیر نامجو نام نیست تقصیر من است که هر بار اعمالشان را فقط خواندم رد شدم...اشک نریز آقا بر ما که لایق هیچ نیستیم....
آقا شرمنده هستم...شاید شرمندگی هم فقط حرف باشد....آقا حرف را جمع میکنم که حکما این حرفا هم مثل بقیه فقط حرف است..فقط خواستم بگم به خاطر ما نیا که دروغت میگوییم... فقط به خاطر سید علی بیا که تنهاست...
کربلایی باشید...