سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
دل دفتر دیده است . [امام علی علیه السلام]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :278939

» درباره خودم
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
....!!!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک... آرزوی شهادت همیشه در دلم باقیه...از خدا میخوام که نصیبم کنه.... باید رفت..باید تعلقات رو کنار بزارم برای رسیدن ..شاید این راهش باشه....یحتمل باید زودتر بار و می بستم نشد یا نخواستم نمیدونم...و حالا وقت کوچ کردن ما هم رسید..حرف زیاده اما حسی و رمقی برای گفتن نمانده ...فقط ازشهدا میخوام اگه کوتاهی کردم تو این وب حلالم کنن ..به همان آهستگی که آمدیم ،به همان آهستگی هم میرویم...کربلایی باشید... تمــــــــــــــــــــــــــــام...
» لوگوی وبلاگ
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
» لوگوی دوستان















» آوای آشنا
» آقا دروغت میگوییم..

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)...

سرم درد میگره...منفجر میشه..دروغه دورغه...همه حرفا دروغه..آقا نیا...

این روزها که شهرم بوی نیمه شعبان گرفته...فقط بوی نیمه شعبان گرفته...دلم بیشتر از قبل میگره...

از اینکه دستم را موقع سلام به شما روی سر میگذارم تا احترامت کنم روی سرم جا داری..اما احترام را زیر پایم میگذارم با صغیر و کبیر گناهانم...دستم را برای دعای فرج بالا میگیرم اشک میریزم..چون خسته شدم حکما چیزی شنیده ام وقتی بیایی این میشود و آن میشود...

نگاه کن آقا ....کوچه ها را برایت آذین میکنن...برا آمدنت ...نه فقط آمدن به دنیا ...چون آمدن خودت آذین نمیخواهد و ترک گناه میخواهد....خسته شدم هر سال این آذین ها رو دیدم شما رو نه....اصلا راحت بگویم...میگویم انشالله امسال آخرین سال ظهورت باشد و خیلی ها هم میگویند این نیمه شعبان...اما میدونم این نیمه شعبان هم نمیایی..اصلا سالها است که رایحه خوش آمدنت می آید ..اما من و ما...با همان صغیر و کبیر تاخیرش می اندازیم...با گناهان جدید...وقتی فکر میکنم که در روز نه.. در ساعت هم نه.. در دقیقه چقدر خون به جگرت میکنم ،چقدر اشک میریزی..از اینکه عصر های جمعه را چه ها که نمیکشی از مایی که خوب نمک خور و نمکدان شکنیم... میگم نیامدن که سهل است هر که بود تا حالا رفته بود پشت سر خودش را نگاه هم نمیکرد که هیچ  نفرین میکرد بر من ومایی که خود را امت جدت میدانیم اینچنین بر سر وارث حقشان می آوریم...اما بزرگواری و هر روز فرصتی جدید میدهی برما...

آقا شهر پر شده از گناهای جدید...بماند که علائم ظهورت دیگر با همان گناهان به وضوح  دیده میشود...اما آقا با شنیدن این یکی در آستانه نیمه شعبان دلم سخت گرفت...قرآن را با سه تار میخوانند..اشک نریز آقا...که من باید اشک بریزم و بمیرم..از شرم...که آنقدر ساکت نشستم که گستاخ شدن تا این حد...تقصیر نامجو نام نیست تقصیر من است که هر بار اعمالشان را فقط خواندم رد شدم...اشک نریز آقا بر ما که لایق هیچ نیستیم....

آقا شرمنده هستم...شاید شرمندگی هم فقط حرف باشد....آقا حرف را جمع میکنم که حکما این حرفا هم مثل بقیه فقط حرف است..فقط خواستم بگم به خاطر ما نیا که دروغت میگوییم... فقط به خاطر سید علی بیا که تنهاست...

کربلایی باشید...



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 87/5/24:: 10:6 صبح | در باغ شهادت را نبندید ()

    حماسه حضور