سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
هیچ کس به لاغ نپرداخت جز که اندکى از خرد خود بپرداخت . [نهج البلاغه]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :275683

» درباره خودم
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
....!!!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک... آرزوی شهادت همیشه در دلم باقیه...از خدا میخوام که نصیبم کنه.... باید رفت..باید تعلقات رو کنار بزارم برای رسیدن ..شاید این راهش باشه....یحتمل باید زودتر بار و می بستم نشد یا نخواستم نمیدونم...و حالا وقت کوچ کردن ما هم رسید..حرف زیاده اما حسی و رمقی برای گفتن نمانده ...فقط ازشهدا میخوام اگه کوتاهی کردم تو این وب حلالم کنن ..به همان آهستگی که آمدیم ،به همان آهستگی هم میرویم...کربلایی باشید... تمــــــــــــــــــــــــــــام...
» لوگوی وبلاگ
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
» لوگوی دوستان















» آوای آشنا
» حاجی

 

از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد .برای عملیات مهمات کم داشتند.

رفته بود توی فکر. پیرمردی  آمد وکنارش ایستاد. لباس بسیجی تنش بود.
***

فکر میکرد قبلا جایی دیده اش،اما هر چه فکر میکرد ،یادش نمی آمد کجا.

پیرمرد به ش گفته بود"تا ائمه رو دارید ،غم نداشته باش.تو این عملیات

پیروز می شید.عملیات بعدی هم اسمش بیت المقدسه.بعد هم تو میری لبنان

.دیگه بر نمی گردی ."

***

گریه میکرد وبرای من تعریف می کرد.

(برگرفته از کتاب یادگاران )

*****

متن بالا در مورد حاجی بود زیاد اسمش و شنیدید حاج احمد و میگم ،

حاج احمد متوسلیان،دلم می خواست اولین متن نوشتاری مو یه جوری شروع

کنم نمیدونم چرا یه دفعه رفتم سمت حاجی .نمیدونم، فقط اینوبگم منتظرشم،

خیلی از رفقاهم منتظر شن میدونم یه روزی برمیگرده .

.دعا کنید تا هر چه زودتر اون روز برسه.



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/2/2:: 3:10 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    حماسه حضور