چه روزها یک به یک غروب شد نیامدی...
چه بغض هاکه در گلو رسوب شد نیامدی...
خلیل آتشین سخن ،تبر به دوش، بت شکن..
خدای دوباره، سنگ وچوب شد، نیامدی ....
برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم ،نه؟؟
بـرای عــده ای چه خــــوب شد... نـــیامدی
*********************.
ای کاش رنـگ شهر بازیم نمیداد
در جبهه یا زهرا مرا بر باد میداد
قبل از خوندن قابل ذکره که بنده با بعضی از موارد ذکر شده مخالف نیستم مثل رفتن به پارک وسینما وتفریح همه خوبن اما خدا کنه این تفریحا رنگ خوشگذرانی به خودش نگیره باعث بشه که خیلی از ارزشها ویاد روزایی که خیلیا رفتنو برا این انقلاب زحمت کشیدن فراموش شه....
*****
....دیگه توی این دوران وقتی کسی دلش میگیره راشو نمگیره بره بهشت زهرا(س).به قول خودشون جاهای بهتر تری هم هست ...پارک وسینما ومهمونیای اون چنانی....
دیگه لازم نیست برا رفتن لباس ساده ولباسای خاکی جبهه رو بپوشی....لباسای تنگ وکوتاه ورنگو وارنگی اومده....دیگه لزومی نداره که موهات وبذاری تو و یه شونه ساده بزنی وحواست به چشمات باشه که گناه نکنی...گناه دیگه معنی نداره...عشق ، صفا.....
وقتی دلتون میگیره توی یکی از این روزای خدا الی الخصوص جمعه ها(اونم عصرش) دیگه نمیخواد یادت بیاد که یه امام زمانی هم هست که نامه اعمال تو آره خود تو دستش وداره به حالت گریه میکنه وتو هم به جای اینکه همراهش بشی بلند میشی وبرای اینکه فکر مبارکو مخدوش نکنی بساط کباب وقلیون... راه میندازی ویا علی...
بوی آتیش وکباب دیگه یادمون نمیاره که یه روزایی عزیزانی هم بودن که تو سنگرا وتانک ونفربرها...میسوختن وبوی گوشت سوختشون...یا خدا..
دیگه هیچ کس حاضر نیست خودشو بندازه روی سیم خاردارها ومین،همه همدیگه رو هل میدیم تا اون یکی بیفته روی مین ها وسیم خاردارا تا ما راحت تر از موانع رد بشیم...
شهر شده پر از صدای بوق ماشیناو دستو سوت وکف وهلهله ،گوشامون وپر کرده تا نشویم صدای جانبازان بیمارستان ساسان وثارالله و...
فراموش کردیم سر زدن به خانواده های شهدا وجانبازا....این حرفا چیه ؟؟اونا دارن از سهمیه استفاده میکنن....نمیخواد فکر کسی باشی ...
دیگه فضای شهر رنگ و بویی از شهدا نداره...فقط یه اسم که تابلو کردن سر کوی وبرزن واتوبانها ....به طور مثال از یکیمون که بپرسی شهید عباس دوران کی بوده یه ساعت فکر میکنیم و بعدش هم میگیم نمیدونیم...
تا هم میایی از شهدا بگی ..میگن بابا بسه مرده پرستی ...یادمون رفته که ...:
پندار ما این است که ما مانده ایم وشهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده
است وشهدا مانده اند... آقا سید مرتضی آوینی
*****
آقا اصلا بیخیال این حرفها ...حالا نه قیامتی بوده ...نه کسی از اون جا اومده ونه کسی هم دیده...بیایید راحت وبدون دغدغه زنگی کنیم...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روی لبخندم صدایی گم شده است
پشت رویایم هوایی گم شده است
چشمهایم محو دربـال کسی است
در خــیابانها به دنـبال کسی است
نخلـهای سر جــدا یـادش بـــخـیر
ای بسیـجـیها خـدا یـادش بــــخـیر
فــصل سرخ بـی قراری ها گذشت
فـرصت شب زنده داری ها گذشت
*****************
و این آخری بود....؟؟؟؟
بر من ظلمت زده یک شب بتاب......
مهدیا! من قطره ام ، دریا تویی
بـی کـران عشق را معـنا تویی
آخر ای زیــبا کجا جویم ترا .....
چون کلــید مخزن دل ها تویی
***************
با یه عالمه دلتنگی......برگشتم
اینبار هم تموم شد.....رفتیم واومدیم...یه چشم بهم زدن بود ....
روز شماری میکردیم تا زودتر وعده دیدار برسه....رسید وگذشت...
هر کاری کردم دیدم نمیتونم دلمو با خودم بیارم....گذاشتمش تو مسجد گوهر شاد روبروی گنبد طلا...تا زودتر از هر دفعه برم بهش سر بزنم...
ساعت های آخر..هنگامه وداع...گوهرشاد...به رفقا گفتم : نمیای یه جور هوایی...میای و برمیگرد میشی هزار جوره هوایی...ولی اینو میدونم کسی که
خاک آقا بهش میخوره ، مطمئنا خود آقا هواشو داره و میطلبه...انشالله ما رو هم دوباره بطلبن...
دعا کردم...سعی کردم نایب الزیاره خوبی باشم..برای همه دوستان...
ادامه.....رفقا اصلالازم نیست نظر ندید این پست مال خودمه ودلم ...دلم براش تنگ شده...میخوام باهاش حرف بزنم...فقط همین..
سلام فاطمه جون...خوبی ...چه خبرا ...دلم برات یه عالمه تنگ شده...میدونی که راست میگم...همیشه بهت میگفتم...میدونم الان میگی بی معرفتم ...ولی شرمنده...دنیا ..مشغولم کرده..چه کنم...
امسال مبعث نبودی مشهد...یا بودی من ندیدمت...دیدمت ..صدات کردم ...برگشتی ...ولی یکی دیگه بود...گفتم ببخشید...
توحسینه موسی بن جعفر ...حسینه مهدیان...صحن جمهوری..همه جا چشمم دنبالت میگشت...ولی....
رفتی بی معرفت و منو جا گذاشتی..یادته شوخی میکردیم و میگفتیم ببینیم کی رکورد میزنه تو مشهد رفتن وتو همیشه از من جلو بودی...اینبار هم جلو...
رفتی اونجوری که دلت میخواست...من موندم باز...یادته چقدر سرماجرای مسجد ارک غصه میخوردیم...تو دیر رسیده بودیو منم اصلا نرسیدم تا روزیم بشه...
آره رفتی...تو مسیر عشق...رفتیو طواف عشق شدی ...تو صحن ایوان طلا...هنوز باورم نمیشه...هنوز تو شوک خبرم...اون شب تو خونه همه ساکت بودن...هر کس یه گوشه کز کرده بوده...
چه جوری رو دست میبردنت...همه ضجه میزدن...من هنوز تو شوک...وقتی لحد گذاشتن ، به خودم که اومدم دیگه چشمام...صدای ناله...صدای حسین ...حسین ویا امام رضا(ع)..آخه زائرش بودی...
امسال وقتی حاجی میگفت یاد کسایی که پارسال تو جمعمون بودن وامسال....فاطمه...نه...تو بودی...میدونم...به خدا همش یادت بودم...اونورا توهم یادم باش با اون قلب مهربونت برام دعا کن...
میام ... کنار سنگ مزارت...به زودی بهت سر میزنم...خیلی حرف دارم...
**********************
پیشاپیش تبریک میگم …میلاد با سعادت …امام حسین (ع)…علمدار کربلا…وامام سجاد (ع)…
اسوه حزب الله ابولفضل العباس (ع)است ودرس وفاداری را از او آموخته اند.وقتی با این جوانان سخن میگویی،در دل خود جراحتی هزار وچند ساله را باز می یابند
که هنوز به خون تازه آغشته است؛ جراحت کربلا می گوییم. شهید اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی
به http://abdarkhaneh.parsiblog.com (آبدارخانه _رسانیک )حتماسر بزنید…
منتظر باشید تا آخرای شهریور ….با خبرای تازه…؟؟؟؟؟
**************
بر من ظلمت زده یک شب بتاب...
مهدیا ! خال لبت دل میبرد
شیعه را منزل به منزل میبرد
در کجا بنشسته ای محبوب من
عاشقت ره سوی ساحل میبرد
**************
سلام .... .این پست شاید وقتی بالا بیاد که حقیر دارم میرم جایی که خیلی وقته هواشو کردمو هربار که میرم ومیام دلمو اونجا جامیزارم ،شاید اینبار با خودم آوردمش البته بعید میدونم!!!...
راهیم ...راهی حرم دوست...حرم علی ابن موسی الرضا(ع).... دعا کنید که بتونم نایب الزیاره خوبی باشم...
این پست هم ادامه قبلیه برای اینکه بحث ناتموم نمونه....
**************
قسمت های از پروتکل های معروف یهود:
- باید عقاید ونظرات مختلف ومتضادی را در اجتماع شایع سازیم تا کسی نتواند حق وباطل را تشخیص دهد و خلاصه دریچه فهم ،بر مردم بسته شود...
- عقاید دینی را تمام کشور های بزرگ،ریشه کن نموده ودر مقابل ،مطالب مسموم خود را توسط نویسندگان عالی مقام همان کشورها به مردم منتقل نماییم...
- همه روزه،صفحه های روزنامه ومجله ها را از مسابقات فوتبال،بسکتبال،کشتی آزادو...پر خواهیم کرد تا بدین وسیله ذهن ملت را فقط در تفکر ونظر دهی در مورد این مسابقات مشغول سازیم...
- اجتماع زمانی سعادتمند خواهد بود که دیندار باشدو به رهبری روحانیت گام بردارد ولی هر چه مردم از دین دور شوند به سود ما خواهد بود،به همین دلیل ما باید عقیده (خدا پرستی)را از ذهن مردم بیرون کرده وآنهارا به سوی مادیت سوق دهیم...
-پیروی از علما را ارتجاع وکهنه پرستی جلوه می دهیم تا مردم اطراف آنها جمع نشوند .بدین وسیله از یگانه دشمنی که ممکن است مقابل ما ایستادگی کند آسوده خواهیم شد...
- هر زمان سوزن ((آزادی)) را در جسم ملتی فرو بردیم،در حقیقت آن را به ویروس وبا آلوده نموده ومقدمات هلاکتش را فراهم آورده ایم...
- انقلاب فرانسه که از آن به انقلاب کبیر یاد میشودتوسط ما انجام شد،اعلامیه حقوق بشر نیز از تراوشات ذهنی یهود است ،اسرار این اعلامیه برای ما بسیار روشن است زیرا ما آن تنظیم کرده وتوسط آن،مردم بد بخت و بیچاره نمودیم...
- کتاب هایی با سبکی شیوا،جذاب وارزان،تالیف وچاپ مینماییم تا بدین وسیله بتوانیم افکار مسموم خود را در ذهن مردم تزریق کنیم.به زودی،سال روز کتاب به سمت ما خواهد بود واز این راه از نشر افکار مغشوش ومخالف جلوگیری می کنیم...
این فقط قسمت خیلی کوتاهی از متون موسوم به((پروتکل ))چیزی که هزاران نفر به جرم ترجمه ویا نشر آن،از زندگی محروم شده یا به قتل رسیده اند.
***************
یـا محمد (عج) لن ترانی تا به کی ؟
این چنین در پرده خوانی تا به کی؟
از چـه رو در پرده خورشیـد وحی
کــند گردیدست تیـغ امر ونــهی
**********************
«همانا محققا دشمن ترین مردم نسبت به مسلمانان یهود ومشرکات خواهی یافت.» (سوره مائده آیه 81)
اشاره ای کوتاه به تفکر شیعیان:
ما شیعیان منتظران منجی الهی در آخر الزمان مهدی موعودیم تا پس از ظهور .گسترانیدن عدالت برکل جهان،عالم هستی را اصلاح وحکومت الهی را بر کل کره ی خاکی اقامه نمایند.اما افراطیون یهود معتقدند که:براساس پیشگوی های تورات در آخر الزمان نبرد عظیمی بین کل خیر وکل شرویا کل مومنین وکافرین روی خواهد داد.
اما صهیونیزم تفکری منبعث از اصول وعقاید تجدید نظر طلبان افراطی یهود.در فرازهایی از تلمود و همچنین پرتکل های افراطیون یهود آمده است:
(یهود قوم برگزیده یخداوند بوه ودنیا هدیه ای است از جانب خدا به برگزیدگان ومنتهای آمال عبرانیان تصاحب تمامی سر چشمه های سلطه ی مادی وحکومت
بر کل جهان تبیین شده است.)!!!!!!! این روند براساس معتقد صهیونیست های افراطی،طی سه مرحله بایستی اجرا شود.
1- فتح اورشلیم 2-تسلط بر سرزمین های واقع در حد فاصل دو رود نیل تا فرات 3-سیطره بر کل عالم
اسراییل وپرچم آن از نشانه های کهن قوم یهود ستاره داوود است. پرچم اسراییل که تمامی اجزای آن از سنبل ها و آرمان های دین یهود تشکیل شده ،
نشان از عمق تمامیت خواهی این قوم دارد. دونوار آبی بالا وپایین پرچم ، سنبلی است از دو رودخانه نیل وفرات .و شعار معروف یهود که شاید نیازی به بیان مجدد آن نباشد. علی ای حال تفکر شیطانی تسلط بر خاور میانه که همان از نیل تا فرات است .واما ستاره داوود ،ستاره شش پری است که هر پر آن نشانه از فلشی دارد که از هر سوی ،فلش ،بر روی کره ی زمین حرکت کنید به جهت دیگر ستاره خواهید رسید .این فلش ها اشاره به مناطق مالکیت این قوم دارد وبه عبارتی کل جهان.
تعجب نکنید!!! مطالب فوق خاطراتی از گریس هال سل نویسنده کتاب «تدارک جنگ بزرگ»است. در این کتاب با اشاره به این که همه ساله صهیونیست ها ،تعداد زیادی از توریست ها را از اقصی نقاط جهان
به تل آویو و دره ها مجدون برده واز بزرگترین نبرد حق و باطل که در این دره به وقوع خواهد پیوست روایت میکنند وافکار عمومی مردم جهان را از پیروزی حق که یهودیان می باشند، بر کفر که غیر
یهودیانندو آگاه می سازندو به مطالبی که در متون مذهبی عبری آمده است استناد می کنند.
(این مطلب ادامه داره...پست های بعدی انشالله) .....
********************
بر من ظلمت زده یک شب بتاب......
شکفتن گل رخسار یار نزدیک است
خبر دهید به یاران بهار نزدیک است
شکفته باش تو ای دل ظهور خواهی دید
که آخـرین نفس انتظارنزدیک است
**************
راز خون....
از لسان شهید سید مرتضی آوینی
* راز خون را جز شهدا در نمی یابند.
* گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرینتر است ، بگو بسیار شیرینتر.
* این جنگ با تمامی جنگهایی که واقع شده-غیر از جنگهای صدر اسلام-به هیچ جنگ دیگری شباهت ندارد.نه رزم آورانی که در آن هستندشباهت به جنگجویان دارندونه وقایعی که درونش اتفاق می افتد شبیه به وقایعی است که که در جنگهای دیگر اتفاق می افتد.
* اگر فرزندان این ملت را نداشتیم که مساله مرگ برایشان حل شده بود، کار تمام بود وبه نظر من وقتی برای کسی مساله مرگ حل میشود، بزرگترین قدرت در دنیاست.
* ای شهیدای آنکه بر کرانه ازلی نشسته ای دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون بکش.
* آنان را که از مرگ می ترسند، از کربلا می رانند ،مردان مرد،جنگاوران عرصه جهادندکه راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته اند.
* عزیز ما ،ای وصی امام عشق ،آنان که معنای ولایت را نمی دانند،در کار ما سخت درمانده اند.اما شما خوب می دانید که سر چشمه این تسلیم واطاعت ومحبت در کجاست،خودتان خوب می دانیدکه چقدر شما را دوست می داریم وچقدر دلمان میخواست آن روز که دیدار شما آمدیم،سر در بغل شما پنهان کیم وبگرییم.
ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شماباز یافتیم.لبخند شما شفقت صبح را داشت وشب انزوای ما را شکست.سر ما و قدمتان که وصی امام عشق هستید ونائب امام زمان (عج). <این مطلب پس از دیداری با مقام معظم رهبری ،خطاب به ایشان نگاشته شده است>.
* زندگی زیباست ،اما شهادت زیباتر.
****************
این یکی هم داره میگذره....جمعه رو میگم... بازم........
بر من ظلمت زده یک شب بتاب......
مهـدیا !! باغ دلـم خـشکـیده است
چون کویـــر بی کسی،تف دیده است
روی زیـبای تــو سـبــــزی آورد
بــاغ دل بی سبــزه زاری تـا به کی؟؟؟
***************
...پیکار کنید و بگذارید دامان کفن تان به جای لکه ی سیاه ننگ
آغشته به خون سرخ تان باشد.
امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)__نهج البلاغه
یه چند روزی به قول بعضی رفقا به دلیل مشکلات فنی نبودم...برگشتم دیدم که اخوی خوبم حسن آقای نظری
پیام گذاشته که بیایید این چند وقته هممون برا عزیزان لبنانی بنویسم..کمی تامل... حرف منطقی که دیگه جای هیچ ...
ولی این قلم ناچیز بنده چه بگوید از رشادت ها...واقعا به جد میگم نمیدونستم چی باید بگم...فقط اومدم یه جوری این حقیر هم ادای دینی کنم وبگم که به یاد دوستان وعزیزانم در لبنان هستم...و انشالله حزب الله پیروز است...اینچنین که سید اهل قلم میگوید:
...حزب الله پیروز است وپیروزی خویش را مدیون فقری است در پیشگاه غنی مطلق داردو معراج تکامل او این است که
وسیله ای در خدمت تحقق اراده حق باشد از همین روست که حزب الله اهل طاعت است وسر به فرمان اولی الامر دارد.
نگاه کنی به دور بر میبینی اگه همه جا نباشه بیشتر جاها حرف از رشادت عزیزان لبنانیه...
همه نگاها به صفحه تلویزیونو همه گوش ها به دنبال شنیدن اخبار از لبنان...هر کسی رو که میبینی میگه
دیدی حزب الله چکار میکنه....آره این حزب الله است...این همون نیروهایی که از دل مردم اومدن...
این همون نیروهایی که توکلشون به خداست...جهاد میکنن در راه خدا..عشق وشهادت و......
کم کم داره این رایحه شهادت به شهرمون میرسه و بوی خوش شهادت خیلی از رفقا رو مست وهوایی کرده...(از جمله خودمو)همه منتظر به فرمان آقا سید علی...
تا حکم جهاد وبدن... نمیدونم چرا یاد این جمله شهید آوینی افتادم که...:
...عقل میگوید بمان وعشق میگوید برو واین هر دو عقل وعشق را خدا آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل وعشق معنا شود
اگر چه عقل نیز اگر پیوندخویش را با چشمه خورشید نبرد عشق را در راهی که میرودتصدیق خواهد کرد.آنجا دیگر میان عقل وعشق فاصله ای نیست...
وباز این جمله ای بود از شهید آوینی که وقتی دیدم گفتم جای هیچ حرفی نیست...
این بار هم عقل در محاسبات خود اشتباه کرده است
ماندن وجنگیدن در شرایطی که این مردمان واقع شده اند
با عقل جور در نمی آید. این کار جز از عشق بر نمی آید...
ودر آخر....:
خدایا!
وجودم اشک شده است ، همه ی وجودم از اشک میجوشد،می لرزد،می سوزدوخاکستر میشود.
اشک شده ام ودیگر هیچ.
به من اجازه بده که درجوارت قربانی شوم وبر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد
که نسیم عشق وعرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد!
خدایا !
تورا شکر میکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راه ها
بسته است وهیچ راهی جز ذلت وخفت ونکبت باقی نمانده است، می توان دست به این
باب شهادت زد وپیروزمند وپر افتخار به وصول خدایی رسید.
"از مناجات های شهید دکتر مصطفی چمران
***************
راستی!! یه مغز فراری اومده با یه کار و حرکت نو و جدید....فقط نیاز به یاری کردن داره.... برای حرکتای جدید باید به هم کمک کنیم...لبیک بگیم...
پس اگه وقتی شد یه سری تو وب مربوطه...که همون بانک مجازی آی دی مذهبی(لینکش اولین لینک تو قسمت پیوندهاست )سر زدنش بی فایده نیست....!!!
خـبر آمـد ، خـبـری در راه اسـت ...
سرخوش آن دل که از آن آگاه است...
***************
آن شب انگار خدیجه تنها بود،
محمد در چشم مردمان زمینی هیچ انعکاسی نداشت.
اما تو بربال فرشتگان آسمانی به زمین رسیدی.
مادرت دیگر نه قابله ای میخواست ونه یاوری.
***************
م.ا.د.ر
تداعی کننده عشق، محبت ،گذشت، ایثار ومهربانی....
ای سبزینه دلم....که هر روز صبح با نوای دلنشین مادرانه ات که بر سجاده عشق نشسته ای دستانت را رو به سوی
پروردگار بلند کردی ودعایم میکنی که دور باشم از بدی ها....
یاد دادی وگفتی به دری غیر در او رو نکنم وتوکل به رب را از یاد مبرم.....
یا دادی وگفتی که چگونه مقاوم باشم وصبر داشته باشم در برابر ....
تو به من آموختی چگونه از خود گذشتن وبه خود رسیدن را...
اگر امروز از نردبان موفقیت بالا میروم...از گذشت وعنایت ومهربانی توست...
پس....مادرم دوستت دارم...بخاطر همه خوبیها از خودگذشتگیها و....به خاطر خودت، باز هم دوستت دارم ای مهربانم...
***************
روز مادرو به :
اول مادر هممون خانوم فاطمة الزهرا(س)،مادر شهدا،
همه مادرای مهربون والی الخصوص مادر خوب وگل خودم(که الهی قربونش برم)تبریک میگم...
****************
این جمعه هم میگذره....بازم نیومد...
برمن ظلمت زده یک شب بتاب...
مهدیا !! چشم انتظاری تا به کی؟؟؟
خون دل در جـام زاری تا به کی؟؟؟
ماه من چون روی خود کردی نهان..
پس عیان کن بی قراری تا به کی؟؟؟
**********************************
مدتیه با خودم دارم فکر میکنم که......چه رابطه ای بین کربلا ...کفنه (خلعت)...؟؟!!!
نمیدونم درسته یا نه؟؟؟؟؟؟؟شاید اشتباه باشه.....یه نظره...
چرا بعضی از رفقا میرن کربلا با خودشون کفن میارن......چرا؟؟؟؟؟؟؟
مگه شهدای کربلا کفن داشتند....؟!
پس چه جوریه میشه بریم کربلا از شهری که شهداش بی کفن بودن ...کفن بیاریم............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
*********************
ـــ از زیارت کربلا اومده بود....
ــ رفتم دیدنش....
وقتی فنجون آب و گذاشت روبروم...گفت بخور..این آب فراته که از زیر مزار عمو ابالفضل(ع) رد میشه… .
کربلا ...آب فرات....تبرک....وای.....هی نگا به فنجون میکردم
زودتر دلم میخواست بردارم و بخورم....
برای آخرین بار نگاهش کردم تصمیم داشتم بردارم دیگه....
نمیدونم چرا یه هویی دلم تکون خورد.....خیلی بابا ...دلت میاد....این آب نه به عمو ابالفضل رسید نه به علی اصغر نه به....
دیگه احساس میکردم یه چیزی تو گلوم داره سنگینی میکنه ...نه این آب از این گلو پایین نمیره....
*********************
یه جمعه دیگه....یه نزدیکای غروب دیگه.....یه غروب جمعه دیگه.....
دعا کنید که بیاد.....
برمن ظلمت زده یک شب بتاب.......
توی اتاق قدم میزد وگریه میکرد...
ـــ برادرایی که نوبت اول رفتن سوریه مشکل براشون پیش اومده .اسرایئلی ها چند نفر رو اسیر گرفتن.چرا تیپ اینجوری شده؟یه عده سوریه،یه عده جنوب،یه عده تهران.من لبنان برم،دیگه برنمیگردم.اینا باید به فکر خودشون باشن...
***************
یک گوشه حرم نشست وتا صبح نماز خواند .مناجات کرد.دم اذان آمداز ما پرسید"این پاسداری که اینجا بود ندیدید؟" ــ نه. چشم هایش سرخ شده بود.
ـ یاد محمد توسلی کرده بودم.خیلی دلم گرفت .متوسل شدم به حضرت زبنب(س) گفتی اون پاسدار رو ندیدی؟ ـکدوم پاسدار؟ ـ آهان ندیدیش. اومد بالای سرم گفت "فردا روز موعوده. انتظار تموم شد."
****************
14/تیر/1361
این تاریخ براتون آشنا نیست...یه کم فکر کنید..
چهاردهم/تیر /هزار وسیصد وشصت ویک.... لبنان
آهان ..یادتون اومد..
روزی که حاجیمون وبردن ...نه...نبردن...دزدیدن..حاج احمد متوسلیان ومیگم...
من که کمی دیر رسیدم به اون سال وتاریخ...ولی خیلی خوب وصفشو شنیدم...از وقتی که با اسم حاجی آشنا شدم ..مردی ومردونگیشو احساس کردم دیدم واقعا درسته که بگیم سردار عشق...حاجی جون میدونم میای یعنی مطمئنم که برمیگردی ...منتظرم ...نه ما منتظریم...تا حاجیمون برگرده..(قصد داشتم این پست مطلب دیگه بزارم دیدم هر کاری کنم این پست فقط فقط مال حاجیه...)حرفهای نگفته در مورد حاجی خیلی زیاده واین وبلاگ ظرفیت این حرفا رو نداره...دعا کنید
این هم شعر مرحوم محمد رضا آقاسی در وصف حاج احمد متوسلیان...(هدیه صلوات فراموش نشه...)
ای بــا نفـس امام خوکرده
زآن رایحه کسب آبرو کرده
سرمست زباده کـلام او
توفیق شهادت آرزوکرده
یک قوم تورا شهید میخوانند
یک قوم تو را اسیر مـیدانند
امـا چـه کـنم که ناجـوانمردان
تصویر تو رازخویش می رانند
ای بلـبل در چـمن نگنجیده
ای یوسف در وطن نگنجیده
ای نور دو چشم پیر کنعانی
زنـدانی در وطن نـگنجیده
ای کاکل غرق خون برآشفته
دربــوته آزمون برآشفـته
تو کیستی آنـکه نور نوشیده
تندیسه ی غیرت وجوانمردی
بر ظلمت شام غـم خروشیده
من کیستم؟آنکه در وطن مانده
در بند حجاب خویش مانده
چشمی به در امید خشکیده
در حسرت بوی پیرهن مانده
ای زمزم کوثری مرا دریاب
وی پنجه حیدری مرا دریاب
دستانم هر تپـش عطش دارد
وی لطف بـرادری مرا دریاب
دریاب که بی تو سخت درماندم
در مصر غم تو در بدر ماندم
از پیرهنت حـوالتی بفرست
بـی برگ عبور پشت در ماندم
ای جبهه به خاک جبهه ها سوده
در مـعرکه ها دمی نیـاسوده
وی اسوه اسـتقامت وایــثار
در مصر شکنجه ها نفرسوده
ای گـمشده حصار پیچیده
وی مـاه شام تار پیـچیده
دستان کدام فتنه رویـت را
در پردهای از غبار پیچیده؟
خدایا به سلامت دارش...
یا ابا صالح ادرکنی
کاش میشد نگاهم کنی،کاش میشد صدایم کنی؛تا من باردیگر به سوی تو بشتابم ودلم را چون کبوتری به نگاهت بسپارم.
کاش میشد صدایم کنی...........................
سلام (این سلام از نوع اون سلامایی بود که بچه مثبتا دستاشونو قفل میکنن پشتشون وسرشونو تا کف پا مبندازن پایین)
با عرض شرمندگی وپوزش از همه دوستان وعزیزان وخواهران وبرادران اومدم بگم من برگشتم .(این نوع گفتن برگشتن از اون نوع بود که بچه شرا با سرو صدا وجیغ ودادمیان)....رفقا برگشتم ولی خیلی خوب میدونم که آفتاب لب بوم این دنیای مجازی هستم...هر لحظه ....بیخیال....اجالتا مطلب بخونید تابعدنا....(میخواستم ادبی بنویسم ..دیدم زبون خودی باشه بهتره..)
*******
آقای ریئس جمهور.......... سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه وزیر سایه امام زمان (عج)ونائبشان
سلامت باشید.
آقای ریئس جمهور فردا سوم تیره، یه سوم تیره بیاد ماندنی از جنس خودمون....بعد از یه دوم خرداد....
یه سوم تیری که با خودش نسیمی از عدالت اوورد، نسیمی که چندین سالی بود که سمت کشور وشهرم نیومده بود...
آقای ریئس جمهور پارسال توی همچین روزی ، یعنی سوم تیر بود که شما انتخاب شدید برای ریئس جمهوری ما...
خدایی من که خیلی کیف کردم که یکی مثل خودمون داره میــاد...یکی داره میاد که میخواد خیلی از نامرادیها ،نامردیها را ازبین ببره وجاش عدل بکاره...
آقای ریئس جمهور این نامه فقط از طرف خودم نیست....چون من تا بحال نه طعم فقروچشیدم نه محرومیتو لمس کردم تا بوده...اما دیدم فقر ومحرومیت ...وقتی که بچه های اون روستا دنبال ماشین...یاد آوریش هم زجر آوره...این نامه از طرف یه عالمه آدمای ناز وبا دلای پاک که وقتی اسم شما میاد کمرشون صاف میکنن که...یه عالمه آدمایی که سالیانی بود که صداشون توی گلوشون گیر کرده بود اجازه نمیدادن تا بگن بابا ما هم برای همین خاک هستیم....اون روز وقتی گذری زدم به خیابان پاستور(دفتر ریاست جمهوری)...هر چند قدم یه دو،سه نفری نشسته بودن گوشه پیاده رویکی میگفت ویکی دیگه مینوشت ...عریضه نویس ویه نفر از همون آدما بودن....میگفتن تا نامه شون به دست شما برسه شما هم ...وقتی سمت پیرمردی رفتم که صورت رنج کشیدش ودستای پینه زدش حکایت از سالها زحمت توی یکی از روستاهای این کشور...میگفت بنویس پسرم که آقای ریئس جمهور تمام چشم امیدم به شماست....آره چشم امید هممون بعد از خدا وامام زمان(عج)ونایبش به شماست...
آقای ریئس جمهور خیلی لذت بخشه که هر ماه به یکی از شهرهای میرید دوراز اون مسائل سیاسی، اجتماعی واقتصادی وفرهنگی و.........نشون میدید که فقط ریئس جمهور تهران نیستید،مطلق به همه ایران.... وهمه ی ایران سرای من است.... .
آقای ریئس جمهور همه رفتنا یه طرف واول ورودتون سر زدن به مزار وگلزار شهدا هم یه طرف...که به خیلیامون نشون میدید که ما،این انقلاب،این نظام،از وجود پر برکت همین عزیزانه وتا دنیا دنیاست ما مدیونشونیم.....
آقای ریئس جمهور اون نامه سراسر غرور آفرینتون به جورج بوش دیگه آخره.....
آقای ریئس جمهور من میدانیم نه ما میدانیم کور دلانی هستن که سربلندی ایران ودوست ندارن.....حتا نمیتونن موفقیت های شما رو...کسانی که توی این یه سال جلوی خیلی ازــــ گرفته شده....آدمایی که دیگه نمیتونن از بند پ استفاده کنن....هر روز یه جوری....بیخیال...خدا با شماست...بعدش هم همه ما....
اقای ریئس جمهور میدونم یه عالمه کار دارید حداقل اینو میشه گاهی از صفحه تلویزیون از چهرتون فهمید....بخاطر همین زیادتر وقتتون ونمیگیرم....فقط برای این یه سال از تمامی زحماتتون نشکر میکنم ومیگم.....
ریئس جمهور محبوبم.....آقای دکتر محمود احمدی نژاد......
یه عالمه ممنون....یه عالمه دستتون درد نکنه....آقا دست مریزاد.....خداقوت ....خسته نباشی....خداحفظتون کنه....
همیشه موید ومنصور باشید....