سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
آن که با دست کوتاه ببخشد او را با دست دراز ببخشند [ مى‏گویم : معنى آن این است که آنچه آدمى از مال خود در راه نیکى و نیکوکارى بخشد ، هرچند اندک بود خدا پاداش آن را بزرگ و بسیار دهد ، و دو دست در اینجا دو نعمت است و امام میان نعمت بنده و نعمت پروردگار فرق گذارد ، نعمت بنده را دست کوتاه و نعمت خدا را دست دراز نام نهاد ، چه نعمتهایى خدا همواره از نعمتهاى آفریدگان فراوانتر است و افزون چرا که نعمتهاى خدا اصل نعمتهاست و هر نعمتى را بازگشت به نعمت خداست و برون آمدن آن از آنجاست . ] [نهج البلاغه]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :275692

» درباره خودم
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
....!!!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک... آرزوی شهادت همیشه در دلم باقیه...از خدا میخوام که نصیبم کنه.... باید رفت..باید تعلقات رو کنار بزارم برای رسیدن ..شاید این راهش باشه....یحتمل باید زودتر بار و می بستم نشد یا نخواستم نمیدونم...و حالا وقت کوچ کردن ما هم رسید..حرف زیاده اما حسی و رمقی برای گفتن نمانده ...فقط ازشهدا میخوام اگه کوتاهی کردم تو این وب حلالم کنن ..به همان آهستگی که آمدیم ،به همان آهستگی هم میرویم...کربلایی باشید... تمــــــــــــــــــــــــــــام...
» لوگوی وبلاگ
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
» لوگوی دوستان















» آوای آشنا
» صهیونیزم .....

یـا محمد  (عج)  لن ترانی تا به کی ؟

این چنین در پرده خوانی تا به کی؟

از چـه رو در پرده خورشیـد وحی

کــند گردیدست تیـغ امر ونــهی

**********************

«همانا محققا دشمن ترین مردم نسبت به مسلمانان یهود ومشرکات خواهی یافت.»        (سوره مائده   آیه  81)

  اشاره ای کوتاه به تفکر شیعیان:

ما شیعیان منتظران منجی الهی در آخر الزمان مهدی موعودیم تا پس از ظهور .گسترانیدن عدالت برکل جهان،عالم هستی را اصلاح وحکومت الهی را بر کل کره ی خاکی اقامه نمایند.اما افراطیون یهود معتقدند که:براساس پیشگوی های تورات در آخر الزمان نبرد عظیمی بین کل خیر وکل شرویا کل مومنین وکافرین روی خواهد داد.

اما صهیونیزم      تفکری منبعث از اصول وعقاید تجدید نظر طلبان افراطی یهود.در فرازهایی از تلمود و همچنین پرتکل های افراطیون یهود آمده است:

(یهود قوم برگزیده یخداوند بوه ودنیا هدیه ای است از جانب خدا به برگزیدگان ومنتهای آمال عبرانیان تصاحب تمامی سر چشمه های سلطه ی مادی  وحکومت

بر کل جهان تبیین شده است.)!!!!!!!  این روند براساس معتقد صهیونیست های افراطی،طی سه مرحله بایستی اجرا شود.

1- فتح اورشلیم    2-تسلط بر سرزمین های واقع در حد فاصل دو رود نیل تا فرات   3-سیطره بر کل عالم

اسراییل وپرچم آن     از نشانه های کهن قوم یهود ستاره داوود است. پرچم اسراییل که تمامی اجزای آن از سنبل ها و آرمان های دین یهود تشکیل شده ،

نشان از عمق تمامیت خواهی این قوم دارد. دونوار آبی بالا وپایین پرچم ، سنبلی است از دو رودخانه نیل وفرات .و شعار معروف یهود که شاید نیازی به بیان مجدد آن نباشد. علی ای حال تفکر شیطانی تسلط بر خاور میانه که همان از نیل تا فرات است .واما ستاره داوود ،ستاره شش پری است که هر پر آن نشانه از فلشی دارد که از هر سوی ،فلش ،بر روی کره ی زمین حرکت کنید به جهت دیگر ستاره خواهید رسید .این فلش ها اشاره به مناطق مالکیت این قوم دارد وبه عبارتی کل جهان.

تعجب نکنید!!! مطالب فوق خاطراتی از گریس هال سل نویسنده کتاب «تدارک جنگ بزرگ»است. در این کتاب با اشاره به این که همه ساله صهیونیست ها ،تعداد زیادی از توریست ها را از اقصی نقاط جهان

به تل آویو و دره ها مجدون برده واز بزرگترین نبرد حق و باطل که در این دره به وقوع خواهد پیوست روایت میکنند وافکار عمومی مردم جهان را از پیروزی حق که یهودیان می باشند، بر کفر که غیر

یهودیانندو آگاه می سازندو به مطالبی که در متون مذهبی عبری آمده است استناد می کنند.

(این مطلب ادامه داره...پست های بعدی انشالله) .....                         

به امید پیروزی شیعیان...انشالله

********************

بر من ظلمت زده یک شب بتاب......



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/5/20:: 10:5 صبح | در باغ شهادت را نبندید ()

    » راز خون.....

    شکفتن گل رخسار یار نزدیک است

    خبر دهید به یاران بهار نزدیک است

    شکفته باش تو ای دل ظهور خواهی دید

    که آخـرین نفس انتظارنزدیک است

    **************

    راز خون....

    از لسان شهید سید مرتضی آوینی

    * راز خون را جز شهدا در نمی یابند.

    * گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرینتر است ، بگو بسیار شیرینتر.

    * این جنگ با تمامی جنگهایی که واقع شده-غیر از جنگهای صدر اسلام-به هیچ جنگ دیگری شباهت ندارد.نه رزم آورانی که در آن هستندشباهت به جنگجویان دارندونه وقایعی که درونش اتفاق می افتد شبیه به وقایعی است که که در جنگهای دیگر اتفاق می افتد.

    * اگر فرزندان این ملت را نداشتیم که مساله مرگ برایشان حل شده بود، کار تمام بود وبه نظر من وقتی برای کسی مساله مرگ حل میشود، بزرگترین قدرت در دنیاست.

    * ای شهیدای آنکه بر کرانه ازلی نشسته ای دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون بکش.

    * آنان را که از مرگ می ترسند، از کربلا می رانند ،مردان مرد،جنگاوران عرصه جهادندکه راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته اند.

    * عزیز ما ،ای وصی امام عشق ،آنان که معنای ولایت را نمی دانند،در کار ما سخت درمانده اند.اما شما خوب می دانید که سر چشمه این تسلیم واطاعت ومحبت در کجاست،خودتان خوب می دانیدکه چقدر شما را دوست می داریم وچقدر دلمان میخواست آن روز که  دیدار شما آمدیم،سر در بغل شما پنهان کیم وبگرییم.

    ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شماباز یافتیم.لبخند شما شفقت صبح را داشت وشب انزوای ما را شکست.سر ما و قدمتان که وصی امام عشق هستید ونائب امام زمان (عج).  <این مطلب پس از دیداری با مقام معظم رهبری ،خطاب به ایشان نگاشته شده است>. 

    * زندگی زیباست ،اما شهادت زیباتر.

    ****************

    این یکی هم داره میگذره....جمعه رو میگم... بازم........

    بر من ظلمت زده یک شب بتاب......



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/5/13:: 2:51 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    » لبنان.....

    مهـدیا !! باغ دلـم خـشکـیده است

    چون کویـــر بی کسی،تف دیده است

    روی زیـبای تــو سـبــــزی آورد

    بــاغ دل بی سبــزه زاری تـا به کی؟؟؟

    ***************

    ...پیکار کنید و بگذارید دامان کفن تان به جای لکه ی سیاه ننگ

    آغشته به خون سرخ تان باشد.

    امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)__نهج البلاغه

    یه چند روزی به قول بعضی رفقا به دلیل مشکلات فنی نبودم...برگشتم دیدم که اخوی خوبم حسن آقای نظری

    پیام گذاشته که بیایید این چند وقته هممون برا عزیزان لبنانی بنویسم..کمی تامل... حرف منطقی که دیگه جای هیچ ...

    ولی این قلم ناچیز بنده چه بگوید از رشادت ها...واقعا به جد میگم نمیدونستم چی باید بگم...فقط اومدم یه جوری این حقیر هم ادای دینی کنم وبگم که به یاد دوستان وعزیزانم در لبنان هستم...و انشالله حزب الله پیروز است...اینچنین که سید اهل قلم میگوید:

    ...حزب الله پیروز است وپیروزی خویش را مدیون فقری است در پیشگاه غنی مطلق داردو معراج تکامل او این است که

    وسیله ای در خدمت تحقق اراده حق باشد از همین روست که حزب الله اهل طاعت است وسر به فرمان اولی الامر دارد.  

    نگاه کنی به دور بر میبینی اگه همه جا نباشه بیشتر جاها حرف از رشادت عزیزان لبنانیه...

    همه نگاها به صفحه تلویزیونو همه گوش ها به دنبال شنیدن اخبار از لبنان...هر کسی رو که میبینی میگه

    دیدی حزب الله چکار میکنه....آره این حزب الله است...این همون نیروهایی که از دل مردم اومدن...

    این همون نیروهایی که توکلشون به خداست...جهاد میکنن در راه خدا..عشق وشهادت و......

    کم کم داره این رایحه شهادت به شهرمون میرسه و بوی خوش شهادت خیلی از رفقا رو مست وهوایی کرده...(از جمله خودمو)همه منتظر به فرمان آقا سید علی...

    تا حکم جهاد وبدن...              نمیدونم چرا یاد این جمله شهید آوینی افتادم که...:

    ...عقل میگوید بمان وعشق میگوید برو واین هر دو عقل وعشق را خدا آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل وعشق معنا شود

    اگر چه عقل نیز اگر پیوندخویش را با چشمه خورشید نبرد عشق را در راهی که میرودتصدیق خواهد کرد.آنجا دیگر میان عقل وعشق فاصله ای نیست...

    وباز این جمله ای بود از شهید آوینی که وقتی دیدم گفتم جای هیچ حرفی نیست...

    این بار هم عقل در محاسبات خود اشتباه کرده است

    ماندن وجنگیدن در شرایطی که این مردمان واقع شده اند

    با عقل جور در نمی آید. این کار جز از عشق بر نمی آید...

    ودر آخر....:

    خدایا!

    وجودم اشک شده است ، همه ی وجودم از اشک میجوشد،می لرزد،می سوزدوخاکستر میشود.

    اشک شده ام ودیگر هیچ.

    به من اجازه بده که درجوارت قربانی شوم وبر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد

    که نسیم عشق وعرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد!

    خدایا !

    تورا شکر میکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راه ها

    بسته است وهیچ راهی جز ذلت وخفت ونکبت باقی نمانده است، می توان دست به این

    باب شهادت زد وپیروزمند وپر افتخار به وصول خدایی رسید.

    "از مناجات های شهید دکتر مصطفی چمران

    ***************

    راستی!! یه مغز فراری اومده با یه کار و حرکت  نو و جدید....فقط نیاز به یاری کردن داره....  برای حرکتای جدید باید به هم کمک کنیم...لبیک بگیم...

    پس اگه وقتی شد یه سری تو وب مربوطه...که همون  بانک مجازی آی دی مذهبی(لینکش اولین لینک تو قسمت پیوندهاست )سر زدنش بی فایده نیست....!!!



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/5/2:: 12:46 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    » م.ا.د.ر

    خـبر آمـد ، خـبـری در راه اسـت ...

    سرخوش آن دل که از آن آگاه است...

      ***************

    آن شب انگار خدیجه تنها بود،

    محمد در چشم مردمان زمینی هیچ انعکاسی نداشت.

    اما تو بربال فرشتگان آسمانی به زمین رسیدی.

    مادرت دیگر نه قابله ای میخواست ونه یاوری.

     ***************

    م.ا.د.ر

    تداعی کننده عشق، محبت ،گذشت، ایثار ومهربانی....

    ای سبزینه دلم....که هر روز صبح با نوای دلنشین مادرانه ات که بر سجاده عشق نشسته ای دستانت را رو به سوی

    پروردگار بلند کردی ودعایم میکنی که دور باشم از بدی ها....

    یاد دادی وگفتی به دری غیر در او رو نکنم وتوکل به رب را از یاد مبرم.....

    یا دادی وگفتی که چگونه مقاوم باشم وصبر داشته باشم در برابر ....

    تو به من آموختی چگونه از خود گذشتن وبه خود رسیدن را...

    اگر امروز از نردبان موفقیت بالا میروم...از گذشت وعنایت ومهربانی توست...

    پس....مادرم دوستت دارم...بخاطر همه خوبیها از خودگذشتگیها و....به خاطر خودت، باز هم دوستت دارم ای مهربانم...

     ***************

    روز مادرو به :

    اول مادر هممون خانوم فاطمة الزهرا(س)،مادر شهدا،

    همه مادرای مهربون والی الخصوص مادر خوب وگل خودم(که الهی قربونش برم)تبریک میگم...

    ****************

    این جمعه هم میگذره....بازم نیومد...

    برمن ظلمت زده یک شب بتاب...



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/4/23:: 2:31 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    » کربلا........

    مهدیا !! چشم انتظاری تا به کی؟؟؟

    خون دل در جـام زاری تا به کی؟؟؟

    ماه من چون روی خود کردی نهان..

    پس عیان کن بی قراری تا به کی؟؟؟

    **********************************

    مدتیه با خودم دارم فکر میکنم که......چه رابطه ای بین کربلا ...کفنه (خلعت)...؟؟!!!

    نمیدونم درسته یا نه؟؟؟؟؟؟؟شاید اشتباه باشه.....یه نظره...

    چرا بعضی از رفقا میرن کربلا با خودشون کفن میارن......چرا؟؟؟؟؟؟؟

    مگه شهدای کربلا کفن داشتند....؟!

    پس چه جوریه میشه بریم کربلا از شهری که شهداش بی کفن بودن ...کفن بیاریم............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    *********************

     ـــ از زیارت کربلا اومده بود....

    ــ رفتم دیدنش....

    وقتی فنجون آب و گذاشت روبروم...گفت بخور..این آب فراته که از زیر مزار عمو ابالفضل(ع) رد میشه… .

     کربلا ...آب فرات....تبرک....وای.....هی نگا به فنجون میکردم

    زودتر دلم میخواست بردارم و بخورم....

    برای آخرین بار نگاهش کردم  تصمیم داشتم بردارم دیگه....

    نمیدونم چرا یه هویی دلم تکون خورد.....خیلی بابا ...دلت میاد....این آب نه به عمو ابالفضل رسید نه به علی اصغر نه به....

    دیگه احساس میکردم یه چیزی تو گلوم داره سنگینی میکنه ...نه این آب از این گلو پایین نمیره....

    *********************

    یه جمعه دیگه....یه نزدیکای غروب دیگه.....یه غروب جمعه دیگه.....

    دعا کنید که بیاد.....

    برمن ظلمت زده یک شب بتاب.......

     



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/4/16:: 3:28 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    » خدایا به سلامت دارش...

    توی اتاق قدم میزد وگریه میکرد...

    ـــ برادرایی که نوبت اول رفتن سوریه مشکل براشون پیش اومده .اسرایئلی ها چند نفر رو اسیر گرفتن.چرا تیپ اینجوری شده؟یه عده سوریه،یه عده جنوب،یه عده تهران.من لبنان برم،دیگه برنمیگردم.اینا باید به فکر خودشون باشن... 

    ***************

    یک گوشه حرم نشست وتا صبح نماز خواند .مناجات کرد.دم اذان آمداز ما پرسید"این پاسداری که اینجا بود ندیدید؟"   ــ نه.     چشم هایش سرخ شده بود.

    ـ یاد محمد توسلی کرده بودم.خیلی دلم گرفت .متوسل شدم به حضرت زبنب(س) گفتی اون پاسدار رو ندیدی؟           ـکدوم پاسدار؟   ـ آهان ندیدیش. اومد بالای سرم گفت "فردا روز موعوده. انتظار تموم شد."

    ****************

    14/تیر/1361

    این تاریخ براتون آشنا نیست...یه کم فکر کنید..

    چهاردهم/تیر /هزار وسیصد وشصت ویک.... لبنان

    آهان ..یادتون اومد..

    روزی که حاجیمون وبردن ...نه...نبردن...دزدیدن..حاج احمد متوسلیان ومیگم...

    من که کمی دیر رسیدم به اون سال وتاریخ...ولی خیلی خوب وصفشو شنیدم...از وقتی که با اسم حاجی آشنا شدم ..مردی ومردونگیشو احساس کردم دیدم واقعا درسته که بگیم سردار عشق...حاجی جون میدونم میای یعنی مطمئنم که برمیگردی ...منتظرم ...نه ما منتظریم...تا حاجیمون برگرده..(قصد داشتم این پست مطلب دیگه بزارم دیدم هر کاری کنم این پست فقط فقط مال حاجیه...)حرفهای نگفته در مورد حاجی خیلی زیاده واین وبلاگ ظرفیت این حرفا رو نداره...دعا کنید

    این هم شعر مرحوم محمد رضا آقاسی در وصف حاج احمد متوسلیان...(هدیه صلوات فراموش نشه...)

    ای بــا نفـس امام خوکرده

    زآن رایحه کسب آبرو کرده

    سرمست زباده کـلام او

    توفیق شهادت آرزوکرده

    یک قوم تورا  شهید میخوانند

    یک قوم تو را اسیر مـیدانند

    امـا چـه کـنم که ناجـوانمردان

    تصویر تو رازخویش می رانند

    ای بلـبل در چـمن نگنجیده

    ای یوسف در وطن نگنجیده

    ای نور دو چشم پیر کنعانی

    زنـدانی در وطن نـگنجیده

    ای کاکل غرق خون برآشفته

    دربــوته آزمون برآشفـته

    تو کیستی آنـکه نور نوشیده

    تندیسه ی غیرت وجوانمردی

    بر ظلمت شام غـم خروشیده

    من کیستم؟آنکه در وطن مانده

    در بند حجاب خویش مانده

    چشمی به در امید خشکیده

    در حسرت بوی پیرهن مانده

    ای زمزم کوثری مرا دریاب

    وی پنجه حیدری مرا دریاب

     دستانم هر تپـش عطش دارد

    وی لطف بـرادری مرا دریاب

    دریاب که بی تو سخت درماندم

    در مصر غم تو در بدر ماندم

    از پیرهنت حـوالتی بفرست

    بـی برگ عبور پشت در ماندم

    ای جبهه به خاک جبهه ها سوده

    در مـعرکه ها دمی نیـاسوده

    وی اسوه اسـتقامت وایــثار

    در مصر شکنجه ها نفرسوده

    ای گـمشده حصار پیچیده

    وی مـاه شام تار پیـچیده

     دستان کدام فتنه رویـت را

    در پردهای از غبار پیچیده؟

                                          خدایا به سلامت دارش...

                                                     



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/4/10:: 2:4 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    » آقای ریئس جمهور ......سلام

    یا ابا صالح ادرکنی

    کاش میشد نگاهم کنی،کاش میشد صدایم کنی؛تا من باردیگر به سوی تو بشتابم ودلم را چون کبوتری به نگاهت بسپارم.

    کاش میشد صدایم کنی...........................

    سلام (این سلام از نوع اون سلامایی بود که بچه مثبتا دستاشونو قفل میکنن پشتشون وسرشونو تا کف پا مبندازن پایین)

    با عرض شرمندگی وپوزش از همه دوستان وعزیزان وخواهران وبرادران اومدم بگم من برگشتم .(این نوع گفتن برگشتن از اون نوع بود که بچه شرا با سرو صدا وجیغ ودادمیان)....رفقا برگشتم ولی خیلی خوب میدونم که آفتاب لب بوم این دنیای مجازی هستم...هر لحظه ....بیخیال....اجالتا مطلب بخونید تابعدنا....(میخواستم ادبی بنویسم ..دیدم زبون خودی باشه بهتره..)

    *******                                                                                           

    آقای ریئس جمهور.......... سلام

    امیدوارم حالتون خوب باشه وزیر سایه امام زمان (عج)ونائبشان

     سلامت باشید. 

    آقای ریئس جمهور فردا سوم تیره، یه سوم تیره بیاد ماندنی از جنس خودمون....بعد از یه دوم خرداد....

    یه سوم تیری که با خودش نسیمی از عدالت اوورد، نسیمی که چندین سالی بود که سمت کشور وشهرم نیومده بود...

    آقای ریئس جمهور پارسال توی همچین روزی ، یعنی سوم تیر بود که شما انتخاب  شدید برای ریئس جمهوری ما...

    خدایی من که خیلی کیف کردم که یکی مثل خودمون داره میــاد...یکی داره میاد که میخواد خیلی از نامرادیها ،نامردیها را ازبین ببره وجاش عدل بکاره...

    آقای ریئس جمهور این نامه فقط از طرف خودم نیست....چون من تا بحال نه طعم فقروچشیدم نه محرومیتو لمس کردم تا بوده...اما دیدم فقر ومحرومیت ...وقتی که بچه های اون روستا دنبال ماشین...یاد آوریش هم زجر آوره...این نامه از طرف یه عالمه آدمای ناز وبا دلای پاک که وقتی اسم شما میاد کمرشون صاف میکنن که...یه عالمه آدمایی که سالیانی بود که صداشون توی گلوشون گیر کرده بود اجازه نمیدادن تا بگن بابا ما هم برای همین خاک هستیم....اون روز وقتی گذری زدم به خیابان پاستور(دفتر ریاست جمهوری)...هر چند قدم یه دو،سه نفری نشسته بودن گوشه پیاده رویکی میگفت ویکی دیگه مینوشت ...عریضه نویس ویه نفر از همون آدما بودن....میگفتن تا نامه شون به دست شما برسه شما هم ...وقتی سمت پیرمردی رفتم که صورت رنج کشیدش ودستای  پینه زدش حکایت از سالها زحمت توی یکی از روستاهای این کشور...میگفت بنویس پسرم که آقای ریئس جمهور تمام چشم امیدم به شماست....آره چشم امید هممون بعد از خدا وامام زمان(عج)ونایبش به شماست...

    آقای ریئس جمهور خیلی لذت بخشه که هر ماه به یکی از شهرهای میرید دوراز اون مسائل  سیاسی، اجتماعی واقتصادی وفرهنگی و.........نشون میدید که فقط ریئس جمهور تهران نیستید،مطلق به همه ایران.... وهمه  ی ایران سرای من است.... .

    آقای ریئس جمهور همه رفتنا یه طرف واول ورودتون سر زدن به مزار وگلزار شهدا هم یه طرف...که به خیلیامون نشون میدید که ما،این انقلاب،این نظام،از وجود پر برکت همین عزیزانه وتا دنیا دنیاست ما مدیونشونیم.....

    آقای ریئس جمهور اون نامه سراسر غرور آفرینتون به جورج بوش دیگه آخره.....

    آقای ریئس جمهور من میدانیم نه ما میدانیم کور دلانی هستن که سربلندی ایران ودوست ندارن.....حتا نمیتونن موفقیت های شما رو...کسانی که توی این یه سال جلوی خیلی ازــــ گرفته شده....آدمایی که دیگه نمیتونن از بند پ استفاده کنن....هر روز یه جوری....بیخیال...خدا با شماست...بعدش هم همه ما....

    اقای ریئس جمهور میدونم یه عالمه کار دارید حداقل اینو میشه گاهی از صفحه تلویزیون از چهرتون فهمید....بخاطر همین زیادتر وقتتون ونمیگیرم....فقط برای این یه سال از تمامی زحماتتون نشکر میکنم ومیگم.....

    ریئس جمهور محبوبم.....آقای دکتر محمود احمدی نژاد......

    یه عالمه ممنون....یه عالمه دستتون درد نکنه....آقا دست مریزاد.....خداقوت ....خسته نباشی....خداحفظتون کنه....

    همیشه موید ومنصور باشید....



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/4/2:: 1:0 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    » یا حق...
    در تـمــنای نــگاهـت بــی قـــرارم تــا بــــیایی

    مـن عـبــور لـحظه هـا را میـشمارم تا بـــیایی



    صبـح، یـک آیـینه برمـنبر زچشمـان تو مـیگفت



    تـا ظــهور چشم تو، چشم انتــظارم تا بـــیایی



    سر شمــاری کـن تـــو درآدینه از گلهــای پر پر 



    هـم دعـا با لالـه هـای بــی شمارم تـا بـــیایی



    خــاک لایق نیست آقــا تا به رویـش پـا گـذاری



    در مسیرت جان فشانم گــل بــکارم تا بـــیایی



    صبحدم با عشق ،دست یا علی دادم که هرگز



    لـحظه ای چشم از شقایق بر ندارم تـا بـــیایی



    بــی تـو بـاغ سبـز دل هـا رنـگ پاییــزی گـرفـته



    بـاز هـــم بـــر وصــل تـــو امـــیدوارم تـا بـــیایی



    یا ابن الحسن(عج)



    *****                                                                             



    سلام به همه دوستان عزیز ودوستداران شهدا



    اومدم تا بگم من دارم میرم تا اوایل تیر ماه وبعد از امتحاناتم...



    اگه زنده موندیم وبر گشتیم که هیچ...



    ولی اگه دیگه نیومدم هر خوبی وبدی وپرحرفی واذیتتون کردم به بزرگواری وکرمتون ببخشید وبحلید..



    نزدیکی ایام فاطمیه هستیم .هرجا رفتید ؛مدینه ، هیئت و...این حقیر واز دعا هاتون فراموش نکنیدوبرای خام بودم ،پخته شدم ،سوختم(حسن آقا )هم عجیب دعا کنید.(ظاهرا مشکلی براش پیش اومده)همینطوریکی دو تا از دوست جونا که بد گره افتاده تو کارشون .خلاصه همه برای هم توی ایام سوگواری مادر دعا کنیم .

    این هم فعلا آخرین پست من که دلم بد جوری زیارت امام رضا (ع)میخواد...شرمنده اگر به نظرتون کلیشه ای اومد...دله دیگه...کاریش نمیشه کرد ...دعا کنید که بطلبن...

    *****  

    دلم پر زده برا امام رضا(ع)

    وقتی قطار داره متوقف میشه ...از پنجره قطار نگاهت به گنبد طلا میفته با خودت میگی خودمم...

    وقتی هم که راه میفتی سمت حرم ...مثل کسی که گمشده اش رو پیدا میکنه میخواهی بدویی بپری تو بغلش(ولی دور از ادبه وباید یواش بری)...

    وقتی میرسی به گیت بازرسی...اونجا مدیونت میکنن که دوربین با خودتون نبرید تو حرم وقتی هم که از گیت خارج میشی میبینی که بعضی دوربین به دست با لبخند فاتحانه که دوربین وبا خودشون آوردن...بیخیال آخه به توچه؟...میری برا خوندن اذن دخول..

    وقتی وارد صحن جامع رضوی بزرگترین صحن...

    وقتی میری میرسی به صحن انقلاب یا همون اسمال طلای خودمون میخواهی وارد شی هنوز مطمئن نیستی خودتی یا نه ...وقتی که چشمت میوفته به گنبد طلا احساس میکنی که پاهات دیگه برا خودت نیست ومیشینی رو پاهات ودیگه اختیار چشماتو نداری وشروع میکنی به نجوا با آقات...سقا خونه رو دیگه نگو  این جمله پاکیزه که از  وسایل شخصیتون استفاده کنید وتوی لیوان خودتون آب بخوریدبرای اینجانیست اینجا فقطِ 

    فقط حال میده با کاسه های سقاخونه آب بخوری...کفتراش نگو که هی میان خودی نشون میدن خودشون باد میکنن آره ما کبوتر حرمیمو تو چی...دم در آگاهی حرم هم کیف میده بشینی وزل بزنی به گنبد وپنجره فولاد وهر از چند گاهی یکی میاد وبهت میگه چکار کردی ؟کسی از شما تو آگاهیه...!؟پنجره فولادم که سرش شلوغه اصلا راه نمیده ولی میگن خوب برات کربلا میده...

    وقتی میری صحن آزادی از بیرون زل زدن به ضریح که پیداست...ودوست جونا دستتو  میگیرن و میبرنت دنبال تابوتی که میارن تو صحن ویاد مردنت میفتی وخوشا بحاله سعادت اونایی که طواف عشق میشن...(مستحب  پشت جنازه مومن ومسلمان هفت قدم رفتن)

    وقتی میری صحن جمهوری که پاتو نذاشته تو صدای حاج منصور رو احساس میکنی که داره جامعه کبیره میخونه ومناجات وروضه وتو هم اینقدر بدبختی که نمیتونی تحمل کنی، روضه ومناجات حاجی رو(فکر میکنی داری جون میدی) .هی میری وبرمیگردی که نه،دلت با مناجاته وبا هر جون دادنی هست ضجه میزنی ومیشنی سر جات تا یادت بیاد چقدر رو سیاهی وبیچاره...تا اذون صبح مناجات ...

    وقتی میری صحن قدس نقلی ترین صحن .خدایی سقا خونه این صحنم برا خودش حالی داره ...

    حالا میرسی به جایی که هر دفعه بر میگردی روحتو اونجا جا میذاری مسجد گوهر شاد...مقدس ترین جا...وقتی به دیوار روبروی گنبد تکیه میدی سرت و که بالا میگیری ونگات به گنبد طلاش میفته خودت هم نمیدونی چته فقط حس میکنی صورتت خیس شده...بهش میگی که چقدر دوستش داری وبعد از خداشما تنها کسی هستید(از اماما)در دسترسید وتا دلم وتنگ میشه میام خدمتتون .اگه شما نگاه نکنی خودتون بگید پیش کی برم....؟ میگی که آقاجون عجیب دلم تیره شده و احتیاج به نور دارم .آقا یه کم از اون نورتون هم به دل این مفلوک بتابونید...وقتی هم که میری میشینی دم شبستونای روبروی گنبد اصلا زبونت وا نمیشه بگی چه حاجتی داری ومیگی خود آقا میدونه ...گاهی هم رفقای اهل دل میان وروضه میخونن و سینه زنی ...یکی از وداع میگه که داره میره به دیارش واون یکی برا عمو اباالفضل(ع).ولی همه روضه ها یه طرف اون روضه حضرت رقیه(س) هم یه طرف دیگه وسطاش فکر میکردی داری خفه میشی...من عاشق چاووشی نزدیک اذان صبح تو مسجد گوهر شادم...

    دیگه وقت برگشت رسیده ...باورت نمیشه چقدر زود گذشت وتو هنوز آدم نشدی...آخه چه جوری برگردم...من دلم برا صدای نقاره خونه و جاروکشیدنای وخوندنای دم غروب خادمای حرم وهمه ی جاها این حرم تنگ میشه...میری ومیگی خداحافظی نمیکنم که زود زود بطلبی (خدایی هر دفعه تند تند میطلبه الا اینبار که نمیدوم سوزن کجا گیر کرده دیر شده ومن هم سخت هوایی)...

    وقتی میرسی به دیارت باورت نمیشه که این تو بودی که رفتی واومدی..؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    *****

     راستی ...تا یادم نرفته درسته یه کمی زوده ولی انشالله وعده دیدار...

      مکان : مشهد -حرم علی بن موسی الرضا (ع) – صحن جمهوری – ساعت یک بامداد- زیارت جامعه کبیره

    زمان : 28و29و30و31 مرداد ماه 1385

    با نوای دلنشین مداح بزرگوار حاج منصور ارضی و دیگر مداحان وذاکرین اهل بیت ...

     (تجمع هیئتها مذهبی وزیارتی مخصوص آقا علی بن موسی الرضا (ع) )

    خدایی یه عالمه برام دعا کنید...یا حق

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/3/5:: 3:0 صبح | در باغ شهادت را نبندید ()

    » ...

    3/خرداد /1361

    نام عملیات : بیت المقدس

    رمز عملیات : یا علی بن ابیطالب(ع)

    هدف عملیات : آزاد سازی خرمشهر ، پادگان حمیدیه ، هویزه ، جفیر وحسینیه

    منطقه عملیات : غرب کارون، جنوب غربی اهواز وشمال خرمشهر

    تاریخ شروع : ساعت30دقیقه بامداد 10/2/1361

    مدت عملیات : 25 روز طی 3 مرحله

    وسعت منطقه عملیاتی : 5400کیلومتر مربع

    نتیجه :  ... خرمشهر آزاد شد.

                                              

                          مقام معظم رهبری     . روز آزادی خرمشهر را بعنوان یک یاد بود و افتخار ملی و میهنی باید گرامی داشت.

    *****                                                                           

    3/خرداد /  1384

    به همین زودی یه سال از رفتنش گذشت...                                        

    جـــنگ کجـائی ؟ که دلم تنـگ توست

    رقـص جنون تشـنه ی آهنـگ توســت

    جنگ کجائی؟که دلم خون شد است

    زاده ی لیـلای تو مجـنون شــد است

    جنــــگ شـهـیـــدان تــــو را دیــده ام

    روی ســپـــیـــدان تـــــو را دیــــده ام

    حــــیـف کـه فـــصل تو فرامـوش شـد

    نـــاله ی جانسـوز تــو خــامـوش شـد

    از اشعار مرحوم محمد رضا آقاسی

    اگه لذت بردید هدیه صلوات فراموشتون نشه...

     *****                                                                           

    4/خرداد/1375

    عباس صابری هم رفت پیش رفقاش ... فکه...تفحص

     عکس نداشتم ...ببخشید

  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/3/1:: 7:45 صبح | در باغ شهادت را نبندید ()

    » خدایا اعتراف میکنم از اینکه...

    توی این روزای خوش بهاری، یاد روزهایی که بچه رزمنده هافقط فقط به یاد خدا بودن وفقط برای رضای او قدم برمیداشتن،جزوهایی پخش میشد که خیلی دوس داشتن وبا خوندنش حال میکردند.خیلی خیلی دوست داشتند حساب نفس خویش را بکشند.گفتم بد نیست هر از چند گاهی تعدادی از حرفهای این جزوء رو بنویسم که تلنگری برای خودم باشه به یاد اون موقع ها وبا خدا بودنشون بیفتم.واگر خدا بخواهد جزوءعاملین این نوشته ها باشم... .

    *****                                                                       

    خدایا اعتراف میکنم از اینکه :

    1-از اینکه حسد کردم .

    2-از اینکه تظاهر به دانستن مطلبی کردم که اصلا نمیدانستم .

    3-از اینکه زیبایی قلمم را به رخ کشیدم.

    4-از اینکه در غذا خوردن به یاد فقرا نبودم.

    5-از اینکه مالی که به تو تعلق داشت،از آن خود حساب کردم "در حقیقت مالک اصلی خداست،این امانت بهر روزی دست ماست"

    6-از اینکه مرگ را فراموش کردم.

    7-از اینکه قاه قاه خندیدم وسختی آخرت را فراموش کردم.

    8-از اینکه در راهت سستی وتنبلی کردم.

    9-از اینکه عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم .

    10-از اینکه برای دوستم آرزوی کفر کردم که ایمانم نمایانتر شود.

    11-از اینکه به کسی دروغ گفتم که آنجا حق این بوده است که راست بگویم.

    12-از اینکه در سطح پایینترین افراد جامعه زندگی نکرده ام.

    13-از اینکه منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.

    14-از اینکه امامم را نشناختم ومحبت او را در دل نداشتم و به گفته پیغمبر (ص)هر کسی بمیرد وامام خویش را نشناسد به ،مانند کسی است که در جاهلیت مرده است .

    15-از اینکه شب بهر نماز شب بیدار نشدم .

    17-از اینکه دیگران را به کسی خنداندم،غافل از اینکه خود خنده دار ترم از همه هستم .

    18-از اینکه لحظه ای به ابدی بودن دنیاوتجملاتش فکر کردم.

    19-از اینکه حق والدینم را ادا نکردم .

    20از ایکه در مقابل متکبرها ،متکبرترین ودر مقابل اشخاص متواضع ،متواضع ترین نبودم .

    21-از اینکه خشم بر عقلم(فرو بردن خشم )غلبه داشت .

    22-از اینکه با تکبر وبی سلام از پهلوی دوستم رد شم با اینکه متوجهش شده بودم .

    23-از اینکه چشمم گاه به ناپاکی آلوده شد.

    24از اینکه شکمم سیر بود ویاد گرسنگان نبودم.

    25-از ایکه زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.

    26-از اینکه حرف حق، شنیدنش برایم مشکل بود ومنطقی نبود .

    27-از اینکه نشان دادم کاره ای هستم ،خدا کند پست ومقام پستمان نکند.

    28-از اینکه ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمان به تو بود .

    29-از اینکه برخود چیزی پسندیدم و بربنده ات نپسندیم.

    30-از اینکه منتظر تعریف وتمجید دیگران بودم ،غافل از اینکه تو بهتر از دیگران مینویسی و با حافظه تری.

     31-از اینکه سعی داشتم کار بدم را در حضور جمعی توجیه کنم با آنکه میدانستم غلط است.

    32-از اینکه در سخن گفتن وراه رفتن ادای دیگران را در آوردم .

    33-از اینکه رسوا شدن در دنیا برایم دشوارتر از رسوایی آخرت بود.

    34-از اینکه حق محبت دیگران را ا دا نکردم .

    35-از اینکه غیبت دوستم را کردند ومن از ته قلب خوشحال شدم .

    و... .

    (ادامه اش انشالله در پست های بعدی ...)



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 85/2/28:: 9:28 صبح | در باغ شهادت را نبندید ()

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    حماسه حضور